تحلیل الگوی میانجی‌گری چین در مناقشات بین‌المللی: مطالعه موردی و چشم‌انداز ورود به مناقشه اسرائیل-فلسطین

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشگاه امام صادق علیه السلام

2 دانشگاه عالی امنیت ملی

10.22080/jpir.2025.29881.1443

چکیده

در حالی که بسیاری از اندیشمندان روابط بین‌الملل، افول نظام تک‌قطبی به رهبری آمریکا را پیش‌بینی می‌کنند، چین به عنوان تنها رقیب بالقوه، با بهره‌گیری از قدرت اقتصادی خود، در پی ایفای نقشی پررنگ‌تر در نظم نوین جهانی است. یکی از ابزارهای کلیدی چین برای دستیابی به جایگاه هژمونیک، نقش‌آفرینی فعال در حوزه میانجی‌گری‌های بین‌المللی است. پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی رفتاری چین در این عرصه، به این پرسش اصلی پاسخ می‌دهد که: “بر اساس کدام شاخص‌ها چین به عنوان میانجی‌گر به مناقشات بین‌المللی ورود می‌کند و آیا این الگو، زمینه را برای میانجی‌گری در مناقشه اسرائیل-فلسطین فراهم می‌آورد؟” این تحقیق با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و در چارچوب نظری نئورئالیسم، الگوی رفتاری چین را از طریق مطالعه موردی میانجی‌گری‌های موفق این کشور در مناقشات «ایران-عربستان» و «طالبان-پاکستان» استخراج می‌کند. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که تصمیم چین برای ورود به یک مناقشه، مبتنی بر یک مدل تحلیلی چهاروجهی است که شامل منطقه مورد مناقشه (وجود خلاء قدرت)، بازیگران درگیر (همسویی با منافع راهبردی چین)، زمان‌بندی (افول قدرت رقیب) و میزان نفوذ (امکان موازنه قوا) می‌شود. با تطبیق این الگو بر مناقشه اسرائیل-فلسطین، نتیجه‌گیری می‌شود که به دلیل حضور راهبردی آمریکا در منطقه، عدم وجود خلاء قدرت محسوس و عدم همسویی کامل منافع بازیگران با اولویت‌های چین، این کشور در کوتاه‌مدت و میان‌مدت، انگیزه‌ای برای ایفای نقش میانجی‌گر مستقیم در این مناقشه نخواهد داشت.

کلیدواژه‌ها