فناوریهای نوین در انقلاب صنعتی چهارم نه تنها قابلیت تغییر موازنه بلکه توانایی تاثیرگذاری بر تمامی حوزهها از اقتصاد تا مسائل امنیتی و دفاعی را برخوردارند. بر این اساس همانطور که فناوری به سرعت پیشرفت میکند، تأثیر آن بر اقتصاد جهانی مدرن نیز افزایش مییابد و با ورود جهان به عصر رقابت قدرتهای بزرگ، این حوزه برای چین و آمریکا اهمیت بیشتری پیدا کرده است. در عین حال، به دلیل تفاوتهای بنیادین در فرهنگ استراتژیک چین و ایالات متحده، این رقابت نه تنها بر جریانهای تجارت بینالمللی و زنجیرههای تأمین جهانی بلکه بر نظم جدید جهانی نیز تأثیر گذاشته است. پرسش محوری تحقیق حاضر با اتکاء به چارچوب نظری تلفیقی متشکل از «نظریه ثبات هژمونیک» و «واقعگرایی فرهنگی»، بدین شرح قابل طرح است که بر اساس سنتز نظری یادشده، چه مکانیسمهایی ساختاری و کنشمحوری در روابط دوجانبه آمریکا و چین به نهادینهشدن تنشهای ژئوپلیتیکی در نظام بینالملل انجامیده است؟ فرضیه محوری این پژوهش استدلال مینماید که بنیادهای ساختاری و کنش محور تقابل میان چین و ایالات متحده را میتوان در سه مکانیسم علّی متعامل تحلیل نمود: 1. سازههای هویتی متعارض در گفتمانهای سیاسی که به شکلگیری روایتهای هویتی دوسویه و تقابلی انجامیده است؛ 2. فرایند امنیتیسازی فزاینده در حوزههای اقتصادی-فناورانه که موجب بازتعریف این عرصهها به مثابه حوزههای امنیت ملی گردیده؛ 3. روند نهادسازی موازی در ساختار نظام بینالملل که بازتابی از تفاوتهای بنیادین در فرهنگهای استراتژیک دو بازیگر محسوب میشود. سه مکانیسم در تعامل نظاممند با یکدیگر، به تشدید و نهادینهشدن تنشهای ژئوپلیتیک در عرصه سیاست بینالملل انجامیده است.