نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه شیراز

2 کارشناسی ارشد روابط بین الملل

10.22080/jpir.2024.27192.1379

چکیده

تأسیس رژیم اسرائیل در قرن بیستم در منطقه خاورمیانه موجب شکل‌گیری منازعه‌ای طولانی بین این رژیم و کشورهای عربی، بویژه فلسطین و اسرائیل شد که جدای از تبدیل این منازعه به طولانی‌ترین بحران تاریخ، قدرت‌های بزرگ را نیز در برهههای زمانی مختلف به موضع‌گیری و به عبارتی تعیین نسبت خود با این منازعه واداشته است. بر همین اساس سیاست‎های چین به مثابه یکی از قدرت‎های بزرگ در قبال منازعه فوق‎الذکر در طیفی از حمایت‎گرایی ایدئولوژیک قبل از دهه 1980 تا موازنه‎سازی منطقه‎ای بعد از دهه 1980 جهت‎دهی شده است. در همین راستا سئوال اصلی پژوهش حاضر این است که مواضع چین در قبال این منازعه چگونه بوده است؟ فرضیه پژوهش بیانگر این است که با عنایت به تأثیرپذیری از عوامل مختلف سیاسی، نظامی، ایدئولوژیک، اقتصادی و ... سیاست های عملگرایانه شاخص اصلی مواجهه چین در قبال این منازعه بوده است. یافته‌های پژوهش که بر اساس رویکرد توصیفی - تبیینی حاصل‌شده است بیانگر این است که چین تا قبل از دهه ۱۹۸۰ با تأثیرپذیری از عنصر ایدئولوژی، ضمن دفاع از آرمان فلسطین، چندین نوبت اسرائیل را محکوم کرد، اما از دهه ۱۹۸۰ به بعد با تمرکز بر اقتصاد در سیاست خارجی چین، این کشور ضمن برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل و حفظ ارتباط با اعراب، سیاست موازنه سازی میان طرفین منازعه را در پیش گرفت. این پژوهش در چارچوب نظریه موازنه قوا، سیاست ها و عوامل تأثیر گذار بر مواضع چین در قبال این منازعه را در دو برهه قبل و بعد دهه 1980 مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات