برزیل سالهاست آرزوی دیرینه ای برای تبدیلشدن به قدرت جهانی و عضویت دائم شورای امنیت سازمان ملل دارد. فارغ از اینکه کدام دولت و با چه ویژگی بر سرکار بوده است، این هدف بین ارتش، نخبگان دانشگاهی و سیاستمداران برزیلی یکی از نقاط اشتراک و مایه وحدت ملی است. برایناساس و باتوجهبه سرمایهگذاری گسترده در سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران در موضوع بریکس و مباحث دلارزدایی و چندجانبهگرایی در آینده، ضرورت دارد بررسی های همهجانبهای درباره آینده برزیل و بریکس انجام شود تا جهتگیریهایی مثبت و به نفع کشور در تصمیمسازیهای سیاسی انجام شود. بر مبنای ضرورت یادشده، پرسش اساسی در این است که بر اساس دیدگاه های مطرح شده، نقش و توانمندی برزیل در بریکس بر اساس نظریه وابستگی متقابل چگونه است و یا در چه سطح و جایگاهی قرار دارد؟ داده های موجود از وضعیت قدرت اقتصادی و سیاسی داخلی برزیل حکایت از آن دارد که صرف نظر از تبلیغات گسترده دولتی، این کشور راه طولانی برای تبدیل به قدرت جهانی دارد و قدرت و تأثیرگذاری این کشور در بریکس در مرحله ابتدایی قرار دارد. یافته های پژوهش نیز تأکید دارد که برزیل تنها در صورتی توانمندی تبدیل به بازیگری مؤثر در عرصه جهانی و منطقه ای خواهد داشت که بتواند در داخل کشور سیاست های منظم و با ثباتی را طراحی و اجرا نماید، تاحدیکه چرخش به چپگرایی و یا راستگرایی اقدامات مفید دولت ها را خنثی نکند. روش پژوهش بر اساس توصیف و تحلیل داده های کتابخانه ای است تا دیدگاهی تبیینی حاصل شود.
اعلمی فریمان, هادی . (1403). نقش برزیل در بریکس بر اساس نظریه وابستگی متقابل. مطالعات راهبردی سیاست بین الملل, 7(14), 269-300. doi: 10.22080/jpir.2024.27083.1374
MLA
هادی اعلمی فریمان. "نقش برزیل در بریکس بر اساس نظریه وابستگی متقابل", مطالعات راهبردی سیاست بین الملل, 7, 14, 1403, 269-300. doi: 10.22080/jpir.2024.27083.1374
HARVARD
اعلمی فریمان, هادی. (1403). 'نقش برزیل در بریکس بر اساس نظریه وابستگی متقابل', مطالعات راهبردی سیاست بین الملل, 7(14), pp. 269-300. doi: 10.22080/jpir.2024.27083.1374
CHICAGO
هادی اعلمی فریمان, "نقش برزیل در بریکس بر اساس نظریه وابستگی متقابل," مطالعات راهبردی سیاست بین الملل, 7 14 (1403): 269-300, doi: 10.22080/jpir.2024.27083.1374
VANCOUVER
اعلمی فریمان, هادی. نقش برزیل در بریکس بر اساس نظریه وابستگی متقابل. مطالعات راهبردی سیاست بین الملل, 1403; 7(14): 269-300. doi: 10.22080/jpir.2024.27083.1374