نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
----------
چکیده
سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا در راستای تحققبخشی به سیاستهای کلان این کشور که در سند استراتژی امنیت ملی آن ترسیم شده است میکوشد تا به حفظ و حراست از نفوذ و موقعیت بینالمللی و نیز اطمینان از تأمین امنیت خود و شرکای راهبردی در برابر چالشهای گوناگون تهدیدکننده از سوی دولتها و بازیگران غیردولتی مبادرت ورزد. برای تحقق این امور، ارتش امریکا تا حد زیادی به ایفای نقش فعال و مؤثر در پیشبرد اهداف سیاست خارجی میپردازد. در این راستا وزارت دفاع امریکا در کنار شیوههای رایج مرعوبکننده که عموماً از ارتش در میادین نبرد انتظار میرود، اقدام به افزایش همکاریهای نظامی و انجام مأموریتهای صلحآمیز نظیر امدادونجات، آموزش نیروها و یا عملیات ثباتسازی برای پیشگیری از تهدیدات یا کنترل آنها نموده است. اینگونه اقدامات متناسب با واقعیتهای میدانی دو دهه اخیر همچون ظهور چالشهای نوین امنیتی ورشد دیدگاههای منفی نسبت به اقدامات یکجانبه گرایانه امریکا نزد ملتها به وقوع پیوسته است. این مقاله تلاش دارد تا به مؤلفههای نرم قدرت نظامی ایالاتمتحده که در بستر مفهوم دیپلماسی نظامی و قدرت هوشمند تعریف میشوند، بپردازد و تأثیرات آنها را بررفتار سیاست خارجی این کشور مورد ارزیابی قرار دهد. پرسش اصلی آن است که دیپلماسی نظامی ایالاتمتحده چه تأثیری بر روی سیاست خارجی این کشور داشته است؟ فرضیه پژوهش این دیدگاه را بیان میکند که دیپلماسی نظامی ازطریق ایجاد تأثیر مثبت بردیدگاه دولت-ملتها، شکلدهی بر محیط بینالمللی، گسترش محیط عملیاتی، حفظ نفوذ و دسترسی جهانی سبب پیشبرد اهداف و مقاصد تعریفشده در استراتژی کلان امنیت ملی و سیاست خارجی امریکا میشود.
کلیدواژهها