نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار روابط بین الملل، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
2 کارشناسارشد مطالعات اروپا، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
چکیده
بر مبنای "معمای امنیت"، افزایش قدرت هر بازیگر تهدیدی علیه امنیت بازیگر دیگر تلقی شده و آن را به مدیریت این تهدید وا میدارد. مدیریت این تهدید نیز جز در پرتو افزایش قدرت و "ایجاد موازنه" امکانپذیر نیست؛ امّا وضعیت روابط اتحادیةاروپا و چین را شاید بتوان بدعتی در این میان دانست، زیرا علیرغم توسعة اقتصادی سریع چین و ارتقای جایگاه آن در سیاست بینالملل از یکسو و کاملترشدن روند همگرایی اتحادیةاروپا و افزایش قدرت آن از سوی دیگر، این دو، یکدیگر را نهتنها "تهدید" تلقی نمیکنند، بلکه هر یک، دیگری را "فرصتی" برای افزایش قدرت خود میداند. اگرچه چین، یکی از کشورهای وابسته به ایدئولوژی جناح چپ بوده امّا با این حال توانسته خود را با نظام بینالملل همراه کند و به عنوان یک قدرت اقتصادی-سیاسی بزرگ در عرصة جهانی مطرح شود. در کنار چین، اتحادیةاروپا به عنوان قدرتمندترین نهاد مبتنی بر اتّحاد بین دولتها در نیمقرن اخیر، توانسته هم بر قطبهای قدرت حاکم بر سیاست بینالملل و هم بر بینش پژوهشگران سیاست جهانی تأثیر بگذارد. پژوهش حاضر به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش میباشد که روابط اتحادیةاروپا و چین از 2001 تا 2016، چگونه و تحت تأثیر چه عواملی بوده است؟ با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به این نتیجه دست یافتیم که روابط فیمابین اتحادیة اروپا و چین در درجة اوّل، متأثر از عوامل اقتصادی-تجاری شامل: تجارت (میزان صادرات و واردات و همچنین میزان کلی تجارت کالا) و میزان سرمایهگذاری مستقیم خارجی و از سوی دیگر تحت تأثیر عوامل سیاسی شامل: تحریم تسلیحاتی، مسألة تایوان و حقوق بشر بوده است.
کلیدواژهها